۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

من تو همه

سلام وقت خوش دوستای عزیز و مهربون کسائی که دلگفته های هر چند کوچیک من رو می خونید از همه ی شما بی نهایت ممنون و سپاسگزارم . یکی از دوستان وبلاگی تو کُماست به اسم آقا طاها لطفا از دعاهاتون بی نصیبش نذارید بیاید با هم من تو همه برای این عزیز همدل و هموطن و همه بیمارانی که بعد خدا امیدشون به دست و قلب مهربون شماست با قلبای پاکتون دعا کنید ظاهرا کوچیک اما یه دنیاست پس بسم الله .... پناه بر خـدا ....

خیلی فکرها میگذره
از تو خیال و منظرم
اما باز به یاد تو
یه عاشق منتظرم
خیلی وقتا پیش میاد
خط روی قلبت بکشم
اما باز تو رو میخوام
فقط به شوقِ تو خوشم
دست روی چشمات می کشم
دیگه منو خواب می بینی
تـرانـه هامو گوش بده
حرفِ دلِ یه زمینی
دست توی دستات میذارم
روزای خوب هدر شده
اما هنوز تموم نشد
کی خوابه کی خبر شده
ستاره همسفر شده
نفرت چه بی اثر شده
انگاری توی جمعِ مـا
یه آشنا رهبر شده
کاشکی چشامو ببینی
تنهای تنهان قدِ تو
دلت برام تنگ نشده
بگو نه شاید حدِ تو
صدامو که خوب میشنوی
دلخنده هامو می بینی
روز و شبی تازه شده
یه دلبری تو همینی ٢

میگم دلای این همه
عاشقِ دلخسته چرا
رنج و فِراق می طلبه
این همه پابسته چرا
یکی بگه جرفِ دلو
یکی باید بیاد جلو
یکی که قلبش روشنه
بی دلهره بگه هِلو
روزای ختم دل تموم
دنیای نو شروع شده
همیشه با تو اَم رفیق
گریه عزا چه بیخوده
خیلیا رفتن به خـدا
چه پوچ و گُنگ و بی اثر
بدونِ یه شروع شدن
بی رنگ و بو و بی هنر
خیلیا هستن به خـدا
نگاشون به دست شماست
نشون بده یه عشق پاک
قدم قدم تا به خـداست
یه راهِ سبز و بی جفاست
ستاره گفتن و صفاست
یه حس نو یه راهِ بکر
زندگی و اصل شفاست
اگه تو این جمع شلوغ
تو این حریمِ پر دروغ
تو هم گرفتار شبی
بدونِ صبحی پر فروغ
بشنو و کاری کن شاید
دنیای بهتر بسازیم
بیهودگی خراب کنیم
شادی و امید بکاریم
به تُنگِ شب نور بباریم . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر