۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

آره تو همونی

دیگه بعدِ امروز
نبینم نخندی
نبینم غمت رو
به کی دل می بندی
به اونی که عمری
دروغ و هوس بود
برا قحطِ عالم
همین دونه بس بود
ریاکار و بی رحم
یه شیطان یه قابیل
یه فتنه خیانت
یه خنجر به هابیل
دیگه بعدِ امروز
همش شـادی باشه
همه پـاک و سالـم
که آزادی باشه
تو آزادی از اون
بمیرون بپوسون
خیالِ حرومش
دیگه خنـده آسون
اگه مـا دوباره
به آگـاهی و فـکـر
بلند شیم ببینیم
همه لحظه ها بکر
ولش کن حرومی
همه شر و شومی
تو مهـری تو مـادر
نگو که کدومی
که فرزندِ دلبند
همه زندگی قند
شکوفا و زیـبا
پُر شور و پیـوند
به یادِ دلش باش
به یادِ جـوونی
همین آن و ساعت
می دونم می تونی . . .

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

ملک اهورائی

به نام آنی که
از این قصه دور نیست
به نام خـدائی که
لبخند و شادی آفرید
با یادِ شاده ی هستی بخش جاوید
با یادِ تـو آغاز می کنم
به نام مُلکی که
کرانش بی کران
عشقش پایا و مانا
لطفش سراسر مهر و راستی
از پارس تا ارس
همچو خوری پر شور و نور و داغ
با نام ایـــــران نکته آغاز می کنم


سبزتر از لبخند
شاد چون بـاران
چون تـرانه نغز و
چون شکفتن آسان
چون شنیده پنهان
پر طراوت با جـان
من ز تـو می خوانم
ای هماره ایــران
نامت آوای گران
بام تاریخ بشکوه
سرفرازی همه عمر
بوم جاویدِ چو کوه
غاصبان می دانند
عمر بد کوتاه است
قیمتی نیست به خان
کوته و بی جاه است
دل تن داده به خاک
چون نمیرد ایــران
این همه لاله فُتاد
پای این عشق بمان
پای این آبادی
تا به آن آزادی
تا تو روشن شوی و
عشق تو فریادی
بر سر کوتهِ بد
اَهرمَن کیشِ چو دَد
آگهی فکر عمل
با خـداوندِ خـرد ٢

سبزتر از لبخند
نوبهـار و بـاران
جان خلیج پـارسـت
مـهر مانا ایــران . . .