۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

بازی جنگ

تو که عاشقات زیادن
تو که دلخوشیت فراوون
یه نمه از ما گذشتن
نباید سخت باشه ای جون
تو که دلفریب و نازی
پر خنده پر رازی
یه کلوم ساده گفتن
با توئه که چاره سازی

بالا بری پائین بیای
می خوامت
من بد شدم من افتادم
تو دامت
ستاره ای که یکسره
می خندید
قربونی شد حالا
تو ظرفِ شامت
من یک دلم
یک دلِ بی همزبون
از این و اون فراری و
بی نشون
من یک تنم
یک تن پر ز کابوس
صد عاشق خسته و یکتا
عروس
من اون شبم
سپیده ای نداره
شبنمی که
همش میخواد بباره
ولی یه لحظه خورشیدِ نگاهت
بخارش کرد
تا که تنش نخاره
غرور من فقط یه بازیچه بود
قافیه ای که باخته شد خیلی زود
نگار من دِمُده و بی مقدار
چیکار به کار من داری ای حسود
تموم شب تموم دلتنگیا
با اونائی که گفته شد می خوابم
ازم گذشت تا سر صبح دوباره
به افتخارت اینقده بیدارم ٢

تو که عاشقات زیادن
تو که دلخورات خیابون
یه نمه شیشه شکستن
واسه ما اُفت داره ای جون
تو عروسک تو یه سازی
تو که جیغی کِر غازی
این حساب جواب نداره
این یه جنگه نه یه بازی . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر