۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

بدهکار

به خاطر پونصد دلار
فراریم دیوونه وار
طاقت نداره از قرار
آشنای پار و پیرار
به خاطر پونصد دلار
چند هفته ای خواب ندارم
عجب خبطی شد جونِ تو
از انتظارم بیزارم
به خاطر چند تا صدی
اعصاب معصابی ندارم
فحشام از در تا به دیوار
جون به لبِ شب میارم
هفته ی بعد پول جور میشه ؟
هذیون تمومی نداره
خاک بر سرت خورد و خمیر
بدقولیا حدی داره
هیشکی نیست حتی یه نفر
آبروم رفته به خـدا
تُف به ذاتِ این همه
گدا گودولِ بی وفا
بی پولی وصله ی تنه
گدا بهار تا اون بهار
کاسبی گندش بزنه
قسمت ما بود از قرار
به خاطر چند صد دلار
کابوس وحشی می بینم
قلبم وامیسته وقتی که
اسمشو رو گوشی می بینم
فردا نوبه ی قسطمه
شلوغه شعبه سر ماه
ملت همه پول میارن
میکنن تو حلقوم چاه
بعضیا حقوق می گیرن
بعدِ هزار تا کسر وام
مالیات و عوارضم
دزدیِ فیش غصه هام
خودمونیم اما نگم
نمیگذره قلم ازم
ملت همه گرگی شدن
میدرن و خون میریزن
حکومت گرگ ملتم گرگ
حکومت دزد ملتم دزد
خـدا رو ذبحش می کنن
پای هر منبر واسه مزد
حسادت و نفرت دروغ
خر تو خره شلوغ پُلوغ
کلاتو سفت بچسب بابا
بشین سر سفره ی دوغ
به خاطر چند تا صدی
اعصاب معصابی ندارم
عین هزار مصیبته
چی به سر دل بیارم . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر