۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

ملک اهورائی

به نام آنی که
از این قصه دور نیست
به نام خـدائی که
لبخند و شادی آفرید
با یادِ شاده ی هستی بخش جاوید
با یادِ تـو آغاز می کنم
به نام مُلکی که
کرانش بی کران
عشقش پایا و مانا
لطفش سراسر مهر و راستی
از پارس تا ارس
همچو خوری پر شور و نور و داغ
با نام ایـــــران نکته آغاز می کنم


سبزتر از لبخند
شاد چون بـاران
چون تـرانه نغز و
چون شکفتن آسان
چون شنیده پنهان
پر طراوت با جـان
من ز تـو می خوانم
ای هماره ایــران
نامت آوای گران
بام تاریخ بشکوه
سرفرازی همه عمر
بوم جاویدِ چو کوه
غاصبان می دانند
عمر بد کوتاه است
قیمتی نیست به خان
کوته و بی جاه است
دل تن داده به خاک
چون نمیرد ایــران
این همه لاله فُتاد
پای این عشق بمان
پای این آبادی
تا به آن آزادی
تا تو روشن شوی و
عشق تو فریادی
بر سر کوتهِ بد
اَهرمَن کیشِ چو دَد
آگهی فکر عمل
با خـداوندِ خـرد ٢

سبزتر از لبخند
نوبهـار و بـاران
جان خلیج پـارسـت
مـهر مانا ایــران . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر