۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

پاینده این سامان این ملک اهورائی


ز جمعه های سیاه
خردادِ شرم و دروغ
به فصلِ خون و قیام
خیابانهای شلوغ
سپید پوشی سـرخ
سیاه پوشی زرد
به سـبـز ایـرانـم
شکفته شعله ی درد
دو صد دغل نامرد
دو صد حرامیِ دَد
هزار فاجعه رُست
ز خطبه ی آن بـد
کریهِ هستی کُش
قاتلِ زیـبـائی
سوگُلیِ شیطان
ولـیِ گمراهی
نمرودِ جهل و جنون
فتوای قتل و خـون
کشتار نسلی نـو
گردابه های فسون ٢

مـا با همیم ای دوسـت
این خـانـه خـانـه ی توست
دستان و موج نـور
هنگامه ی جادوست
مـا با هم و دریا
تسلیم عزم بـلنـد
ول کن جزیره ی غم
بـلنـد غـرور سـهـنـد
جزیره های غریب
سیمای ترس و فریب
اخبار شرم آور
دروغهای عجیب
به راه انـسـان باش
به دل جـوان آزاد
مـا هـمـه با هـم تا
زمزمه مان فـریـاد
بـیا به یـادِ خـدای
خورشـیدی از ایـمـان
به عـطـر پـاکِ وطــن
بخوان به نـام جـان
بـیا که قطره شویم
در عـشـقـمـان ایـــران
خوش و شکفته شویم
به یـاریِ یـزدان . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر